تاریخچه دزفول اینماد

تاریخچه دزفول

اسامی شهرستان دزفول از گذشته تا کنون:

اوان = بعد ازطوفان نوح2670سال قبل از میلاد مسیح.

اندمیشن = دوره ساسانیان.

اندامش = نیمه دوم قرن چهارم.

قصر روناش = آغاز سده هفتم هجری قمری.

روناش = تا اوایل قرن دهم.

رعناش = دوره صفویه914 ه.ق.

اندیمشک = درسال740 ه.ق.

دزفول = ازسده هفتم هجری قمری به بعد.

 

آثار وبناهای تاریخی دزفول:

ایوان کرخه = دوره ساسانیان.

پل قدیم = دوره ساسانیان 1750 سال پیش.

مجموعه سازه های آبی گلال سیاه منصور = دوره ساسانیان.

محوطه باستانی جندی شاپور = 1200تا 1700سال پیش.

مسجد جامع = اوایل دوره اسلامی ودر"قرن هفتم مرمت" شد.

زیگورات جغازنبیل = 34قرن پیش.

جغامیش = 34قرن پیش از میلاد مسیح.

ایوان هرمس(طاق مضرس) = قبل از دوره اسلامی.

آسیابهای گله گه پایینی و بالایی(نرسیده به سد تنظیمی) = حدود300سال پیش.

آسیابهای پل جدید = حدود300سال پیش.

آسیابهای پل قدیم = حدود400سال پیش.

اتاق آقامیر = حدود200سال پیش.

حمام وزیر = اواخر صفویه(حدود300سال پیش).

حمام کرناسیون = 150سال پیش.

هفت تپه = دوره ایلام میانی،35قرن پیش.

پل کرخه = دوره ساسانیان.

کاروانسرای افضل وقندی = دوره صفویه.

مجموعه شاه رکن الدین شامل(بقعه،مسجد،مدرسه،حمام) = 150تا200سال پیش.

حمام میان دره = 150تا200سال پیش.

 

زیارتگاهها وبقاع متبرکه دزفول:

سبزقبا،محمدبن جعفرطیار،قدمگاه امام رضا،رودبند،پیرنظر،شاهخراسون،شاهرکنالدین،سیدجابر،پیرغریب،سیدمحمود،سیدصبور، قدمگاه ابوالفضل، علم عباس و... می باشد.

 

آثار طبیعی دزفول:

ادامه رشته کوههای زاگرس دمب گرد،دیونی،دژممدلی خان،سالن کوه،لنگر کوه، میانکوه،کیونو،ملاح،گیوه در،تیت ملاح،قلم شاداب.

 

مراکز تفریحی:

سواحل رود خانه دز،کوهستانهای شمال دزفول،سر دشت،شهیون وآبشارشوی.

 

 

بخش دوم: اقتصاد

 

وضعیت آموزشی:

دارای82 واحد آموزشی که34 واحد دخترانه و45 واحد پسرانه می باشد.

 

تأسیسات بهداشتی:

شامل 2بیمارستان که دارای300 تخت برای بیماران بستری می باشد.

 

مناطق تجاری دزفول:

میدان مثلث،فلکه امام خمینی،چهار راه شریعتی،خ فردوسی،خ فروهر،خ آفرینش، خ طالقانی،خ منتظری،خ امام خمینی شمالی وجنوبی،منطقه غرب دزفول.

 

مناطق اداری:

مراکز اداری در قسمت غرب دزفول واقع شده اند ازجمله: رادیو،شهرداری، دادگسترسی،ثبت احوال،بیمه تأمین اجتماعی،سازمان کار،بیمه مرکزی،دادگاه، و همچنین در قسمت شرق دزفول خانه بهداشت،آموزش وپرورش و مرکز تربیت معلم قرار دارد.

 

زمینهای وسیع کشاورزی:

منطقه سنجر،منطقه سبیلی"سبیری"،منطقه زوویه،منطقه گاومیش آباد.

 

بخش سوم: طبقات اجتماعی

 

محلات دزفول:

شهر دزفول در زمان ناصرالدین شاه به چهار محله به شرح زیر تقسیم می شده است:

1)محله "قلعه" :که دارای 400 خانواراست وعمالش مصطفی خان است.

2)محله "مسجد" :که دارای 1000 خانواراست وعمالش آقا محمدجواد دزفولی است.

3)محله "کدکتان" :که دارای 1600 خانواراست وعمالش حاجی رشید خان است.

4)محله "صحرا بدر" :که دارای 1000 خانواراست وعمالش محمد تقی خان است. (سفرنامه لرستان وخوزستان،146).

 

 

 

 

 

شعبه بانک شاهنشاهی در دزفول:

شاید بتوان تاریخچه تأسیس بانک (در ایران) رابه زمان هخامنشیان رساند. در سال 1267هجری قمری ناصرالدین شاه قاجار امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی را به مدت 60سال به (بارون جولیوس رویتر) داد.این بانک شعب خود را درشهرستان های ایران (ازجمله دزفول) تأسیس کرد وبه نشر اسکناس مبادرت نمود. (لغت نامه دهخدا 3/4309).

احداث اولین خیابان ها در دزفول:

خ 1) خیابان امام خمینی.

خ 2) خیابان منتظری "ششم بهمن".

خ 3) خیابان طالقانی "سپه،سیروس".

دزفول در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 1367تا1359 آمار فداکاری ها وایثارگری های مردم دزفول (2600شهید)،(3500جانباز)،(500آزاده)،اصابت بیش از 4000بمب،راکت و توپ،اصابت بیش از 200موشک غول پیکر زمین به زمین (فراگ 7 واسکادبی)،تخریب بیش از 19060واحد مسکونی،تجاری،آموزشی و...

 

مساجد دزفول:

آمار مساجد در دزفول "109" بنا ازجمله: مسجد شاه خراسان، شاه رکن الدین، مسجد رود بند، چهارده معصوم، علی ابن ابیطالب، مسجد جامع، امام حسین جنوبی و... میباشد.

 

طبقات شهرستان دزفول:

شهر دزفول به 3طبقه ی بالا،متوسط وضعیف تقسیم می شود.

طبقات بالا: که شامل مناطقی از جمله : بلوارپیام آوران، بهاران،خیابان قرنی،

فردوسی،آفرینش،فروهر،مطهری،ابوریحان، بوعلی،حافظ وخیابان های فرعی شریعتی وفردوسی می باشد.

طبقات متوسط: که شامل مناطقی ازجمله: فرهنگ شهر،86هکتار،خیابان های اطراف حاج مرادی،کوی انقلاب،کوی سعدی،اطراف فلکه کوتیان،منطقه ی سیاه پوشان می باشد.

طبقات ضعیف: که شامل مناطقی ازجمله: زیبا شهر،مدرس،ولی آباد،کوی ذوالفقار،مناطق اطراف نماز جمعه،500دستگاه می باشد.

بخش چهارم:ترکیب جمعیت دزفول

سرشماری در دزفول:

درسال 1276هجری که هنوز بهرام میرزا که برخوزستان حکومت می کرد،به دستور شاه اقدام به سرشماری عمومی شد.نتیجه ی این سرشماری را دردزفول به نقل از کتاب تاریخ 500 ساله ی خوزستان ذکر می کنیم:

1)خانه 3434.

2)مسجدو مدرسه 49.

3)حمام 15.

4)کاروان سرا 4.

5)دکان 141.

6)نرینه(مذکر) 14367.

7)مادینه(مؤنث) 13069.

8)جمع مذکر ومؤنث 27436.

9)عشایر عرب ولر اطراف شهر 7800.

10)جمع مردم شهر وحومه 35236.

طی سرشماری هایی که تا کنون انجام شده وطبق آخرین سرشماری در دزفول که در سال 1385به انجام رسیده است:

1)درصد شهرنشینی 08/66.

2)نسبت جنسی 109.

3)بعد خانوار 54/4.

4)درصد جمعیت فعال به جمعیت 10سال به بالا 51/101438.

5)درصد جمعیت غیر فعال 22/17.

6)درصد اشتغال 92/86.

7)درصد بیکاران 07/13.

8)تراکم حسابی جمعیت 09/86.

9)مساحت کل دزفول 4664.

10)نسبت وابستگی 45%.

 

 

 

 

 

 

 

 

آمارسال 1385:

تعداد طلاق گرفته ها = 0

تعداد ازدواج = 3160

تعداد خانوار = 62252

تعداد مردان = 133207 = 2/50

تعداد زنان = 132146 = 8/49

تعداد موالید = 4367

تعداد مرگ ومیر = 1164

مساحت شهر بر حسب کیلومتر مربع = 4762

کل جمعیت = 265354

نرخ رشد جمعیت = 6%

جمعیت اول سال 1385 = 265354

جمعیت آخرسال 1385 = 268557

مجموع واحدهای مسکونی = 62180

بخش پنجم: فرهنگ

 

گویش ولهجه:

دزفول بین دو ناحیه ی لرستان و بختیاری قرار گرفته و گویش آن بی تردید متأثر ازگویش مردم این دو ناحیه می باشد وعکس آن نیز صادق است؛لذا شمار زیادی از واژه ها و اصطلاحات دزفولی ولری وبختیاری با هم مشترکند.حتی روستاهای شمال وشمال غرب وشمال شرق دزفول،به گویش لری یا بختیاری گفت وگو می کنند.

در روزگاران گذشته مردمانی از طوایف لر وبختیاری به دزفول مهاجرت کرده ودر این شهر ماندگار شده اند وامروزه جزیی از مردم دزفول را تشکیل می دهند وگویش منطقه ای خویش را از دست داده وبه گویش دزفولی گفت وگو می کنند.

همان طور که گفته شد به دلیل همجوار بودن دزفول با مناطق ذکر شده،واژه های مشترک بسیاری بین مردم این خطه با ایشان به وجودآمده به طوری که یک فرد دزفولی در گفت وگو با فردی دیگراز این طوایف،مشکل چندانی نخواهد داشت.

اما این قرابت و نزدیکی در گویش عای دزفولی وشوشتری بسیار بیشتر است و به گونه ای است که تشخیص اختلاف آنها برای کسانی که از استان های دیگر به این منطقه می آیند بسیار مشکل است وفقط اهالی خوزستان تفاوت آن راتشخیص می دهند.

گویش دزفولی مانند سایر گویش های محلی ایران،ازبافت های زبانی مختلفی تشکیل شده است که می توان آن ها را به سه دسته تقسیم نمود:

واژه های خاص محلی که در گویش های دیگر وجود ندارد مانند: پت غژغژ، کلمجور.

واژه های مشترک با گویش های دیگر فارسی مانند: لری،ترکی،کردی وگاهی زبتن های بیگانه چون انگلیسی و...

مثال:

بندار(لری،شوشتری ودزفولی) به معنی سربالایی؛ عاص(لری و دزفولی) به معنی جان به لب رسیده؛ آساره(انگلیسی = استار Star = ستاره).

واژه های فارسی که تصرفات لهجه ای مانند افزایش یا کاهش حروف یا تغییر مصوت ها،ابدال،ادغام و... در آتها صورت گرفته است؛ مانند: پراغنده = پراکنده؛ خربیزه = خربزه؛ اوش = آغوش؛ لو = لب؛ نخون = ناخن و...

 

ضرب المثل:

میمون میمون نتره بینه صاحب خونه دوتاشون = میهمان میهمان را نمی تواند ببیند،صاحب خانه هر دو را.

مال سر مال رووه،باد زیر جومی درد = مال بر سر مال می رود،باد زیر پیراهن پاره.

سر دلش وندس = عاشق نیست.

پخشه می دونش میره = بی سر و زبان ،تکلم خوبی ندارد.

مری مور شماره = خیلی آهسته راه می رود.

مری شهر هرته = شهر بی قانون.

 

بازی های قدیمی دزفول:

پا پا،یه لیقی،چوگته،گل سشووه،فنگ بوزی،حوض گلووی،پریاپیک،شاه وزیر.

 

صنایع دستی دزفول:

کوزه گری،گلیم بافی،جاجیم بافی،مسگری(ساخت ظروف مسی)،جولهری"مغنا بافی"،نمد مالی.

 

غذاهای محلی دزفول:

اوپیوزی،قلیه،ماس خرما،شله،قلم،آش ارده،سرپا،عمرپیاز،اوگوشت،تخمرتماته.

 

مراسم مذهبی:

از جمله رسوم مردم دزفول در ماه محرم برپایی تکایا،راه اندازی هیأتهای عزاداری،آرایش علم های بزرگ،آرایش شیدانه(شهیدانه)،چوب بازی،شمشیر سپر،چوب زدن(چوب زنی)،چلاب زنی،قربانی کردن،غذای نذری وشبیه خوانی می باشد.

مراسم عروسی:

درشهرستان دزفول مرسوم است هرگاه در خانواده ای پسری به حد تکلیف برسد،ازنظرشرعی می تواندازدواج کند؛البته ازدواج کردن وشرایط آن از نظر شرعی وعرفی بایدامکان پذیر باشد تاپسر بعداز ازدواج دچارمشکل نشود.مراسم عروسی را در دزفول"دعوت" می گویندواین کلمه گاهی به مراسم شادی،غیر از عروسی نیز گفته می شود؛وهر گاه کسی بخواهد دعای خیری برای دیگری بکند،می گوید:"دعوتی گرات" یعنی امیدوارم خداوند عروسی وشادی نصیبتان بگرداند.در گذشته مراسمی را که بیش ازحد شلوغ وپر سروصدا بود،می گفتند: مری دعوتی ی(مثل اینکه دراین محل مراسم شادی برگزار شده است).

هنگامی که پسر خانواده ای به سن ازدواج می رسید وشرایط ازدواج برای او فراهم می شد،والدینش در یک موقعیت مناسب،درباره ی ازدواج او وانتخاب دختری مناسب،با هم گفتگو می کردند وچنانچه آن پسر،خواهری بزرگتر ازخود و مجرد می داشت نظر او رانیز در این زمینه جویا می شدند.

دربعضی از ازدواج های امروزی،گاهی پسر،دختر مورد علاقه ی خود راشخصا انتخاب میکند وسپس با اطلاع یابدون اطلاع دختر،مادر خود رابه خواستگاری می فرستد وگاهی پسر ودختری باهم توافق کرده وتصمیم به ازدواج می گیرند وپس از بررسی مشکلات ومسائلی که ممکن است پیش بیایید،خانواده های خودرادر جریان قرار می دهند.

 

چگونگی مراسم خواستگاری(دلولی):

هنگامیکه دختری برای ازدواج با پسر خانواده انتخاب می شد،مادر پسر به خواستگاری می رفت وگاهی نیز دلاله را به همراه خود می برد؛البته این کار زمانی انجام می شدکه خانواده ی پسر از وضع اخلاقی،اجتماعی،مذهبی وسایر صفات خانواده ی دختر کاملا اطلاع حاصل می کردند.

پدر ومادر دختر،چنانچه ازنزدیکان خانواده ی پسر می بودند وپسر رامی پسندیدند، معمولا مخالفتی نمی کردند ونیاز به تحقیق نیز نبود ولی اگر ازنزدیکان نبوده وخانواده ی پسر را نمی شناختند،غالبا پاسخ مثبت نمی دادند وچنانچه خانواده ی پسردرخواستگاری از آن دختر اصرار می ورزیدند،پس از چند بار رفت وآمد،پدر ومادر دختر موافقت اولیه را ابراز وموافقت اصلی رابه زمانی بعد موکول می کردند و در فرصت های مناسب،از افراد فامیل،دوستان،آشنایان و گاهی از همسایگان پسر تحقیقاتی به عمل می آوردند وپس از بررسی کامل ودیدن پسر،موافقت نهایی خود را برای خواستگاری اعلام می کردند وبه اصطلاح، پاسخ"آری" می دادند؛که در اصطلاح مردم دزفول،به این پاسخ"آر داین" یعنی آری گفتن می گویند.به این مراسم دلولی می گویند.

در اینجا مراسم دلولی(خواستگاری) به پایان می رسید وبعد از آن هر گاه که خانواده ی پسر برای تکمیل گفت وگوهای خود وهماهنگی های بعدی به خانه ی دختر می رفتند هدیه ای برای او می بردند که این هدیه معمولا یک قواره پارچه ویک قطعه طلا بود که در اصطلاح دزفولی به آن "لو طلا" می گفتند.همچنین بعد از مراسم خواستگاری وتحقیقات لازمه،با تعیین یک روز از جانب دو خانواده برای انجام آزمایش خون به آزمایشگاه رفته ودر اصل این یکی از اصلی ترین اصول ازدواج می باشد.

 

بله برون:

در مراسم بله برون با گرد هم آمدن بزرگان خانواده عروس و داماد برای تعیین مهریه وشیر بها ودادن یک قواره پارچه ویک قطعه طلا از جانب خانواده ی داماد به عروس رسما نامزد می شدند.

 

عقد کنان(مر برون):

این مراسم اصلی ترین قسمت عروسی بوده که همان مجلس عقد کنان امروزی است.هنگامی که تمام تبادل نظرها وبررسی ها در مورد ازدواج دختر وپسر انجام می شد وموافقت کامل بین دو خانواده ی عروس وداماد بوجود می آمد،با استفاده از استخاره زمان عقد را تعیین می نمودند ودرآن روز،دو خانواده به همراه عده ای از افراد فامیل درمنزل عروس جمع می شدند ودو نفر عالم،یکی از طرف خانواده ی داماد ودیگری از طرف خانواده ی عروس،به این مجلس دعوت می شدند وپس از گرفتن وکالت شفاهی از طرف عروس و داماد که معمولا چند بار تکرار می شدو گفتن"بله" توسط عروس شروع به خواندن وجاری کردن صیغه ی عقد می نمودند.

 

نمک تخشون:

این رسم عبارت بود ازیک مهمانی ساده که بعد از صحبت ها وقول وقرارهایی که درمورد عقد انجام می شد،برگزار می گردید،بدین صورت که خانواده ی داماد،خانواده ی عروس را برای صرف شام دعوت می کردند ومیهمانی ساده ومختصری برپا می کردند که دراصل برای آشنایی ونزدیک شدن خانواده ها باهم بوده است.ودراین میهمانی هدف اصلی این بود که عروس ودامادباهم صمیمی تر شوند وخانواده عروس نیز به اصطلاح نمک گیر شوند،ضمنا این رسم یک یا دو هفته بعد ازعقد انجام می گرفت ومانند بعضی از رسوم دیگر همچنان پا برجاست.

 

خلعتون:

دادن خلعتونه از گذشته تاکنون مرسوم بوده است بدین صورت که چندروز قبل از عروسی،خانواده ی عروس برای پدر ومادر وخواهران وبرادران داماد واقوام نزدیک آنها مثل عموها وعمه ها،دایی ها وخاله های داماد،متناسب باسن آنها، پارچه هایی تهیه می کردند وبه عنوان خلعتونه برای آنان می فرستادند که معمولا این پارچه ها پیراهنی بود ورسم بود که پارچه ها رابرای شب عروسی بدوزند این کارنشان می داد که اقوام داماد ازاین کار خانواده ی عروس خوشحال هستند و برای این که احترام آنها را حفظ کنند وخوشحالی خود را نشان دهند،پیراهن های دوخته شده را در مراسم عروسی می پوشیدند.گاهی خانواده ی داماد نیز همین کار را برای خانواده ی عروس انجام می دادند.

 

جهاز:

خانواده ی عروس با توجه به وضع مالی خود سعی می کردند،حداقل وسایل مورد نیاز ومناسبی را برای شروع زندگی دخترشان تهیه نمایند.البته از قدیم تاکنون در برخی از خانواده ها رسم بر این بوده که از آغاز تولد،کم کم برای دختر شروع به خریدن وجمع آوری جهاز کنند،تاوقتی که دختر یا دخترانشان به سن ازدواج برسند،برای تهیه جهیزیه بامشکل چندانی روبرو نشوند.حتی بعضی از خانواده ها سعی می کردند با قرض گرفتن از دیگران برای دختر خود جهیزیه تهیه کنند.

دراعتقاد بیشتر مردم جهیزیه باعث عزت وافتخار آنان وسربلندی دختر می شد.معمولا تهیه جهیزیه بدین صورت بود که درهر موقعیتی، بخشی از وسایل راتهیه می کردند تا به هنگام ازدواج دخترشان چیزی کم نداشته باشد.

جهیزیه درقدیم با امروز فرق می کرد وغالبا عبارت بود از: فرش دست بافت، ظروف مسی یا ورشوبی، منقل، بادبزن، تش گلن، سماور زغالی (کتری فلزی)، آفتابه وسلبچه، کپو، یخدون، جفنه، مجری، هزار پیشه، مسقنه، فرموم بر (فرمانبر) وبعضی چیزهای مورد نیاز آن زمان.

امروزه از آن وسایل قدیمی خبری نیست وجای خود رابه وسایل جدیدی مثل فرش ماشینی، سماور برقی، ساک ها وچمدان های مدرن، پنکه، ظروف چینی یا استیلی و بسیاری چیزهای جدید امروزی داده است.

جهاز برون یا جهاز کشون:

جهیزیه ای که ازمدت ها پیش برای عروس تهیه شده بود قبل از عروسی در حیاط یا ایوان خانه ی عروس با سلیقه ی خاصی چیده می شد،سپس عده ای از نزدیکان دعوت می شدند تابه خانه ی عروس بیایند واز آن جهیزیه دیدن کنند.

درضمن دو نسخه از کلیه ی لوازم جهیزیه را تهیه کرده یکی  به خانواده ی عروس ودیگری رابه خانواده ی داماد می دادند.بعد ازظهر روز قبل از عروسی،با مراسم خاصی وبا سلام وصلوات وهلهله ی شادی جهیزیه را به خانه ی داماد می بردند.

 

حنا بندان(دس رزون):

دس رزون (حنا بندان)، یک شب قبل از عروسی انجام می گرفت. در این شب خانواده داماد مقداری حنا تهیه کرده و معمولا یک قطعه طلا یا قواره ای پارچه روی آن می گذاشتند و به خانه ی عروس می بردند و در آن جا ضمن پایکوبی وشادی، باآداب خاص خود مقداری از حنا را کف دست وپای عروس می مالیدند وبعد از زمان کوتاهی،عروس دست و پای خود را می شست.

گاهی بعضی از خانواده ها دست وپای عروس را با دستمال های سه گوش اطلسی سبز رنگ می بستند وتا صبح به همان حالت می ماند وعروس صبح آن ها را می شست. بعد از این مراسم،دس رزون(حنابندان) در خانه ی عروس به پایان می رسید،باقیمانده ی حنا را به خانه ی داماد می بردند.

مراسم حنا بندان در خانه ی داماد شور وحال بیشتری داشت.پس از آن که جشن وشادی انجام می شد، داماد را روی تشک عروسی می نشاندند. معمولا داماد از انجام این کار خودداری می کرد وجوانان هم سن وسال و به خصوص دوستان نزدیک، دست و پای وی را می گرفتند وبه زور روی تشک می نشاندند وکف دست وپای او را حنا می مالیدند. در این میان مقداری حنا به سر و روی داماد یا دیگران نیز می مالیدند. این مراسم تا پاسی از شب ادامه داشت وپس از آن داماد دست و پای خود را می شست.

 

در حمومی:

در روز عروسی هنگامی که داماد به حمام می رفت خانواده ی او به شادی وهلهله مشغول می شوند تا هنگامی که از حمام خارج شود، وداماد را بر روی صندلی می نشانند واین شعر را می خوانند:

عزیزم لر خورم دورت                   سرکرسی نشینی،کل زنم دورت

 

شب عروسی (بی برون):

عصر روز عروسی خانواده ی داماد با بردن چمدان عروسی به منزل عروس همراه با شادی و رقص و پایکوبی محتوای چمدان را به نمایش می گذارند. وشب خانواده ی داماد با هلهله و پایکوبی به خانه ی عروس آمده وبعد از دست به دست دادن عروس وداماد به وسیله ی پدر عروس یا برادر بزرگ یا در نبود این دو نفر توسط عمو یا پدر بزرگ یا دایی عروس وتشکر خانواده ی داماد از خانواده ی عروس وتقدیم یک قطعه طلا توسط داماد به مادر عروس به عنوان تشکر عروس را با خود به خانه ی داماد می برند.

 

 

روز صبحی، مبارکباد:

صبحی یعنی صبح شب زفاف.

در خانواده های دزفولی،صبح شب زفاف،از طرف خانواده ی عروس،صبحانه ی مفصلی به عنوان ناشتای عروس تهیه وبا آداب خاصی به خانه ی داماد فرستاده می شد و معمولا صبحانه عبارت بود از مقداری شیربرنج،سرشیر،نان وشیره ی شکر. لازم به ذکر است که ناشتایی را در ظروف چینی اعلا قرار می دادند وآن را درون خوانچه گذاشته و پارچه ی سبز نازکی به نام بادله روی آن می کشیدند وصبح یک نفر خوانچه را به خانه داماد می برد.

البته بر خلاف اسم آن، این صبحانه فقط برای عروس نبود بلکه مقدار آن به قدری بود که خانواده ی داماد و میهمان های آن ها،از آن می خوردند و ممکن بود اضافه هم بماند و اضافه ی آن را به همسایگان می دادند.

همچنین یک قطعه طلا نیز به همراه صبحانه برای عروس می فرستند. ساعاتی پس از صرف صبحانه، خانواده ی عروس برای گفتن مبارکباد به خانه ی داماد می رفتند و به همراه خود یک یا دو مرغ بریان و مقداری حلوای محلی که روی آن را تزیین نموده و قطعه ای طلا نیز بر روی آن قرار داشت، به خانه ی داماد می دادند.

کلیه ی افرادی که در مراسم عروسی شرکت داشتند، آن روز برای عرض مبارکباد، به خانه ی داماد می رفتند و ازدواج آنها را تبریک می گفتند. داماد جلوی در خانه می ایستاد و به میهمان هاخوش آمد می گفت.

این رسم هم به منظور احترام گذاشتن به خانواده ی داماد بود وهم برای حفظ اعتبار وآبروی خانواده ی عروس انجام می شد.

 

س روزه:

بعد ازظهر روز سوم عروسی،داماد به همراه برادران و پدر خود به خانه ی مادر زن رفته وبعد از صرف شیرینی ومیوه،خانواده ی عروس به داماد خود هدیه داده ودر مقابل داماد نیز به مادر زن خود هدیه ای که معمولا نیز طلا می باشد تقدیم می کند.که این مراسم را مادر زن سلام می گویند.

 

س شوو- ری گشون:

یکی دیگر از رسومی که در تمام عروسی های دزفولی از قدیم متداول بوده و هست، مراسم شب سوم بعد از عروسی می باشد که در گویش دزفولی به س شوو معروف است. بدین صورت که شب سوم عروسی وگاهی سه شب بعد از عروسی، میهمانانی که در عروسی شرکت داشتند،درخانه داماد جمع می شدند وضمن شادی، با آداب خاصی،هدایایی را که از قبل تهیه کرده بودند به عروس اهدا می نمودند و به این هدایا "ری گشون" می گفتند.

"ری گشون بیشتر" به صورت پول نقد یا طلا بود.

گاهی،اقوام خیلی نزدیک،هدایای گرانبهایی به عروس می دادند. حتی دیده می شده بعضی از بستگان خیلی نزدیک،البته در میان ثروتمندان،خانه ی کوچک یا قطعه زمینی به عروس و داماد اهدا می کردند.

در این مراسم،یک نفر،قلم وکاغذ به دست می گرفت و نوع هدایا را می نوشت وآن را با صدای بلند اعلام می کرد مثلا فلانی این قدر پول ویا این قطعه طلا را هدیه کرده است.نوشتن به این خاطر انجام می شد تا بعدا معلوم گردد که چه مقدار وجه نقد برای عروس آورده اند ویا چقدر طلا و زیور آلات نصیب عروس شده است.

 

اشعار وآوازهای عروسی:

* ای بادله سوزونم،دعوتی ونم سی دل قومونم(سی دل همسونم):

(بادله = پارچه سبزی بود که یا بر سر خوانچه های عروس می کشیدند ویا زنان در شب وروز عروسی به سر می کردند.) ای بادله سبزم! به خاطر دل همه فامیل (یا همه همسایگان) عروسی فرزندم را بر پا می کنم. این شعر را مادری که می خواست پسرش را داماد کند،می خواند.

* بیو بریمش،بیو بریمش تا نکندن چارش       جوراب ساقه بلندی عوض دلاقشه

بیا او(عروس) را ببریم تا چادرش را از سرش نکنده اند،جوراب ساقه بلندی به

جای دولاقش،پوشیده است،دولاق عبارت بود از چادر سیاهی که قسمت پایین آن به

صورت دامنی چند ترکه بود که به وسیله کمربندی از همان جنس،به کمر بسته می

شد.

* جومی ململیش ه بی اولیش:

پیراهن مادر داماد از جنس ململ است و این عروس،اولین عروس اوست،موقع

عروسی اولین پسر خانواده،این شعر را می خوانند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: تاریخی ، ،

برچسب‌ها:
[ جمعه 13 دی 1392برچسب:تاریخچه دزفول,دزفول,اوان, ] [ 18:6 ] [ علیرضا ]
[ ]